
یادگیری واژههای کلیدی انگلیسی تأثیر چشمگیری در درک بهتر متون و مکالمات دارد. مجموعهی معروف ۵۰۴ واژه ضروری یکی از منابع پرکاربردی است که زبانآموزان را با کلمات مهم و پرتکرار آشنا میکند. در این درس از درس ۲۱ لغات ۵۰۴ به بررسی کلمه weary میپردازیم که یکی از واژههای پرکاربرد در توصیف احساس خستگی و بیانرژی بودن است.
معنی و تلفظ
کلمه: Weary
تلفظ: /ˈwɪr.i/ – ویِری
معنی: خسته، فرسوده، بیانرژی
📋 پاسخنامه آزمون
همه این کلمات از کتاب معروف ۵۰۴ واژه ضروری انگلیسی هستند. این واژهها جزو پرتکرارترین لغات زبان انگلیسیاند، طوری که اگر به آنها مسلط باشید، تقریباً نیازی به کلاس زبان نخواهید داشت!
مشاهده درس اول ۵۰۴تعریف کلمه Weary
کلمه Weary به حالتی اشاره دارد که در آن فرد بهدلیل فعالیت زیاد، کار طولانی یا تجربهی یکنواختی، احساس خستگی و بیمیلی میکند. این واژه معمولاً برای بیان خستگی جسمی یا روحی به کار میرود.
برای مثال، فردی که ساعتها کار کرده یا بارها موضوعی تکراری را شنیده، ممکن است بگوید:
I’m getting weary of this routine.
(از این روال تکراری خسته شدهام.)
Weary بهعنوان صفت (Adjective) و فعل (Verb) در جملهها به کار میرود:
- صفت: توصیفکنندهی حالت خستگی یا بیرمقی است.
- فعل: به معنای خسته شدن یا دلزده شدن از چیزی است.
چند نکته مهم درباره Weary
- تفاوت Weary و Tired:
هر دو به معنی خسته هستند، اما tired بیشتر دربارهی خستگی معمولی و جسمی است، در حالی که weary شدت بیشتری دارد و میتواند خستگی ذهنی یا احساسی را هم شامل شود. - تعبیرهای رایج:
- weary of something → از چیزی خسته یا دلزده بودن
- a weary look → نگاه خسته
- weary traveler → مسافر خسته
کاربردهای کلمه Weary در جمله
مثال ۱ (صفت – Adjective):
After a long day at work, she looked weary but content.
بعد از یک روز طولانی کاری، خسته اما راضی به نظر میرسید.
مثال ۲ (صفت – Adjective):
The weary soldiers finally reached the camp.
سربازان خسته بالاخره به اردوگاه رسیدند.
مثال ۳ (فعل – Verb):
He soon wearied of waiting for an answer.
او خیلی زود از منتظر ماندن برای پاسخ خسته شد.
مثال ۴ (صفت – Adjective):
Her weary eyes showed she hadn’t slept all night.
چشمهای خستهاش نشان میداد که تمام شب نخوابیده است.
مثال ۵ (فعل – Verb):
They never wearied of telling the same story again and again.
آنها هیچوقت از تعریف کردن همان داستان تکراری خسته نمیشدند.
مترادفها (Synonyms)
- Tired – خسته
- Exhausted – بیرمق، از پا درآمده
- Fatigued – فرسوده
- Worn out – از کار افتاده، کاملاً خسته
متضادها (Antonyms)
- Energetic – پرانرژی
- Lively – سرزنده
- Active – فعال
- Refreshed – سرحال
آزمون کلمه Weary
جای خالی را با گزینهی صحیح پر کنید:
- After walking for hours, the hikers were completely ______.
a) energetic
b) weary
c) curious
d) calm - She grew ______ of hearing the same excuses again and again.
a) weary
b) patient
c) eager
d) excited - The long trip made everyone feel ______.
a) fresh
b) weary
c) lazy
d) proud - He was too ______ to continue working after midnight.
a) weary
b) bored
c) confident
d) alert - They became ______ of the constant noise outside their home.
a) weary
b) cheerful
c) relaxed
d) pleased - Despite feeling ______, she continued studying until morning.
a) weary
b) joyful
c) awake
d) lucky - The ______ traveler finally sat down to rest.
a) weary
b) restless
c) happy
d) eager - He never ______ of trying new challenges.
a) wearied
b) failed
c) hesitated
d) stopped - Their faces looked pale and ______ after the long journey.
a) weary
b) bright
c) shiny
d) happy - The teacher became ______ of repeating the same instructions.
a) weary
b) thankful
c) serious
d) hopeful
پاسخنامه آزمون
- b) weary
- a) weary
- b) weary
- a) weary
- a) weary
- a) weary
- a) weary
- a) wearied
- a) weary
- a) weary
جمعبندی
کلمه Weary برای بیان خستگی شدید جسمی یا ذهنی استفاده میشود و معمولاً زمانی به کار میرود که فرد از انجام مکرر کاری یا تجربهای تکراری دلزده شده باشد. این واژه یکی از لغات مهم در دایره واژگان انگلیسی است که تسلط بر آن به زبانآموزان کمک میکند تا احساسات پیچیدهی خستگی و بیمیلی را بهدرستی در مکالمات و نوشتههای خود بیان کنند.


