
یادگیری واژههای ضروری زبان انگلیسی نقش کلیدی در تقویت مهارتهای ارتباطی، درک بهتر متون و موفقیت در آزمونهای بینالمللی دارد. مجموعهی پرطرفدار ۵۰۴ واژهی ضروری زبان انگلیسی یکی از منابع معتبر برای تقویت دایره واژگان محسوب میشود. در درس ۱۱ این مجموعه، با واژهی کاربردی و مهم glimpse آشنا میشویم که در بسیاری از متون نوشتاری و مکالمات روزمره بهکار میرود.
برای مشاهدهی این درس، میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید:
درس ۱۱ لغات ۵۰۴
معنی و تلفظ
کلمه: Glimpse
تلفظ: /ɡlɪmps/ – گلیمپس
معنی: نگاه سریع، نگاه گذرا، نگاه مختصر
تعریف کلمه Glimpse
واژهی glimpse معمولاً به معنی نگاهی سریع و کوتاه است که بهطور ناگهانی یا لحظهای به چیزی انداخته میشود. این نگاه ممکن است کامل و دقیق نباشد، اما تصویری کلی و گذرا از چیزی به فرد میدهد.
glimpse بهطور رایج بهعنوان اسم (noun) و فعل (verb) در زبان انگلیسی استفاده میشود.
- اسم (Noun): اشاره به یک نگاه کوتاه و سریع
- فعل (Verb): دیدن چیزی بهصورت گذرا یا سریع
کاربردهای کلمه Glimpse در جمله
مثال ۱ (اسم – Noun):
She caught a glimpse of the actor before he entered the car.
او نگاهی گذرا به بازیگر انداخت قبل از آنکه او سوار ماشین شود.
مثال ۲ (فعل – Verb):
I glimpsed a rainbow through the clouds.
من رنگینکمانی را از میان ابرها بهطور گذرا دیدم.
مثال ۳:
He only had a glimpse of the painting before the curtain fell.
او تنها نگاهی سریع به نقاشی انداخت قبل از اینکه پرده بیفتد.
مثال ۴:
They glimpsed the mountain peak through the mist.
آنها نوک قله را از میان مه بهطور گذرا دیدند.
مثال ۵:
Her smile gave me a glimpse of her kindness.
لبخندش نشانی از مهربانیاش را به من نشان داد.
مثال ۶:
He tried to glimpse the answer on his friend’s paper.
او تلاش کرد نگاهی گذرا به برگهی دوستش بیندازد.
مثال ۷:
The documentary gave a rare glimpse into tribal life.
این مستند نگاهی نادر به زندگی قبیلهای انداخت.
مثال ۸:
I caught a glimpse of the headline as I passed by the newsstand.
در حالیکه از کنار دکه روزنامهفروشی عبور میکردم، نگاهی گذرا به تیتر اصلی انداختم.
مثال ۹:
She glimpsed something unusual in the crowd.
او چیزی غیرعادی را در میان جمعیت بهطور گذرا دید.
مثال ۱۰:
That moment gave me a glimpse of the future.
آن لحظه نگاهی از آینده به من داد.
مترادفها (Synonyms)
- Peek – نگاه کوتاه
- Glance – نگاه سریع
- Flash – ظاهر شدن سریع
- Quick look – نگاه گذرا
متضادها (Antonyms)
- Stare – خیره شدن
- Gaze – با دقت نگاه کردن
- Scrutiny – بررسی دقیق
- Examination – بررسی
آزمون کلمه Glimpse
جای خالی را با گزینهی صحیح پر کنید.
- She managed to ______ the sunset before it disappeared behind the hills.
a) examine
b) glimpse
c) hide
d) ignore - He caught a quick ______ of the thief running away.
a) shout
b) whisper
c) glimpse
d) escape - The child tried to ______ the present before his birthday.
a) glimpse
b) wrap
c) lend
d) mention - I only had a brief ______ of the accident as I passed by.
a) vision
b) glimpse
c) glance
d) stare - They ______ the celebrity getting into a black car.
a) shouted
b) glimpsed
c) touched
d) welcomed - Her diary gave us a fascinating ______ into her personal thoughts.
a) letter
b) glimpse
c) list
d) complaint - We didn’t stop, but we did ______ the ruins from the highway.
a) cross
b) glimpse
c) miss
d) find - I turned around quickly and ______ something moving in the bushes.
a) glimpsed
b) stared
c) avoided
d) ran - He offered a brief ______ into his new project.
a) goodbye
b) glimpse
c) complaint
d) journey - I ______ the fireworks just in time.
a) blocked
b) glimpsed
c) closed
d) lost
پاسخنامه آزمون
- b) glimpse
- c) glimpse
- a) glimpse
- b) glimpse
- b) glimpsed
- b) glimpse
- b) glimpse
- a) glimpsed
- b) glimpse
- b) glimpsed
جمعبندی
کلمهی glimpse یکی از واژههای پرکاربرد در زبان انگلیسی است که به معنی نگاه سریع و گذرا به چیزی استفاده میشود. این کلمه در بسیاری از موقعیتها، از مکالمات روزمره گرفته تا نوشتارهای ادبی و رسمی کاربرد دارد. یادگیری این واژه از طریق مثالهای واقعی و تمرینهای هدفمند، به درک بهتر مفاهیم و تقویت مهارت زبانآموزان کمک میکند. برای تمرین بیشتر و آشنایی با واژههای دیگر، حتماً به درس ۱۱ لغات ۵۰۴ مراجعه کنید.