
یادگیری واژگان ضروری زبان انگلیسی یکی از ارکان اصلی در بهبود مهارتهای شنیداری، گفتاری، خواندن و نوشتن است. مجموعهی معتبر و پرکاربرد ۵۰۴ واژه ضروری یکی از منابع محبوب در بین زبانآموزان بهشمار میرود. این مجموعه با تمرکز بر واژگانی کاربردی، به زبانآموزان کمک میکند تا تسلط بیشتری بر زبان داشته باشند و در موقعیتهای مختلف بهراحتی از واژگان صحیح استفاده کنند.
در این درس، به بررسی کلمه Frequent از درس ۱۱ مجموعه لغات ۵۰۴ میپردازیم. برای مشاهده درس کامل و مثالهای بیشتر، به لینک زیر مراجعه کنید:
معنی و تلفظ
کلمه: Frequent
تلفظ: /ˈfriː.kwənt/ – فریکوانت
معنی: مکرر، پیدرپی، پرتکرار
تعریف کلمه Frequent
کلمه Frequent به معنای رخ دادن یا انجام شدن چیزی به طور مکرر و با فاصلههای زمانی کوتاه است. این واژه معمولاً برای توصیف رویدادها، رفتارها یا بازدیدها به کار میرود که در بازههای زمانی تکرار میشوند.
این واژه صفت (Adjective) است و برای توصیف اسامی استفاده میشود. معادل فارسی آن در جمله میتواند «مکرر»، «پرتکرار» یا «همیشگی» باشد.
نکات کاربردی درباره “Frequent”
- این واژه اغلب برای بیان چیزی که معمولاً یا بهطور منظم اتفاق میافتد بهکار میرود.
- حالت فعلی این واژه یعنی frequent (verb) در زبان انگلیسی وجود دارد و به معنای «مکرراً به جایی رفتن» است، اما بسیار رسمی و کمکاربرد است. در سطح لغات ۵۰۴، تنها کاربرد صفت آن مطرح است.
- واژهی مقابل آن معمولاً rare یا occasional است.
مثالهای کاربردی از Frequent در جمله
مثال ۱ (صفت – Adjective):
He is a frequent visitor to this museum.
او بازدیدکنندهی مکرر این موزه است.
مثال ۲:
Frequent headaches may be a sign of stress.
سردردهای مکرر ممکن است نشانهای از استرس باشند.
مثال ۳:
The frequent power outages frustrated the residents.
قطعیهای مکرر برق ساکنان را ناراحت کرده بود.
مثال ۴:
She made frequent trips to New York for business.
او برای کار سفرهای مکرری به نیویورک داشت.
مثال ۵:
Frequent changes in leadership caused instability in the company.
تغییرات مکرر در مدیریت باعث بیثباتی در شرکت شد.
مثال ۶:
Children need frequent breaks to stay focused.
کودکان برای حفظ تمرکز نیاز به استراحتهای مکرر دارند.
مترادفها (Synonyms)
- Repeated – تکرارشونده
- Regular – منظم
- Constant – دائمی
- Recurring – بازگشتی / تکرارشونده
متضادها (Antonyms)
- Rare – نادر
- Occasional – گهگاه
- Infrequent – کمتکرار
آزمون کلمه Frequent
جای خالی را با گزینهی صحیح پر کنید:
- He’s a ______ customer at this café.
a) frequent
b) random
c) rare
d) unique - The doctor warned him about his ______ headaches.
a) frequent
b) short
c) accidental
d) seasonal - Power failures have become ______ in recent months.
a) luxurious
b) rare
c) frequent
d) useful - Their meetings are too ______ to make real progress.
a) frequent
b) infrequent
c) valuable
d) noisy - It’s important to take ______ breaks when studying.
a) tired
b) lazy
c) frequent
d) regular - ______ visitors to the park often feed the ducks.
a) Frequent
b) Late
c) Occasional
d) Only - Her ______ absences caused concern among her colleagues.
a) frequent
b) brief
c) willing
d) silent - They don’t make ______ mistakes in their reports.
a) frequent
b) small
c) happy
d) official - ______ trips can affect your routine.
a) Luxury
b) Occasional
c) Frequent
d) Comfortable - The restaurant is popular among ______ travelers.
a) frequent
b) slow
c) energetic
d) distant
پاسخنامه آزمون
- a) frequent
- a) frequent
- c) frequent
- b) infrequent
- c) frequent
- a) frequent
- a) frequent
- a) frequent
- c) frequent
- a) frequent
جمعبندی
واژه Frequent به معنای «مکرر» یکی از واژگان پرکاربرد زبان انگلیسی در مکالمات و نوشتار رسمی و غیررسمی است. استفاده از این واژه برای توصیف رویدادهایی است که در بازههای زمانی کوتاه رخ میدهند یا تکرار میشوند. تسلط بر کاربردهای مختلف این واژه میتواند توانایی شما را در درک متون و صحبتکردن به زبان انگلیسی بهطور چشمگیری ارتقا دهد. برای مشاهده درس کامل این واژه در مجموعه ۵۰۴، به لینک درس ۱۱ لغات ۵۰۴ مراجعه نمایید.