
یادگیری واژگان کلیدی زبان انگلیسی نقش بسیار مهمی در ارتقاء مهارتهای زبانی دارد، بهویژه وقتی صحبت از واژههایی میشود که در موقعیتهای مختلف کاربرد گستردهای دارند. مجموعهی معروف ۵۰۴ واژه ضروری یکی از منابع معتبر برای تقویت دایره لغات است. در درس ۱۱ این مجموعه، با واژهی مهم و پرکاربرد Solitary آشنا میشویم.
برای مشاهدهی درس کامل، به لینک زیر مراجعه کنید:
درس ۱۱ لغات ۵۰۴
معنی و تلفظ
کلمه: Solitary
تلفظ: /ˈsɑː.lə.ter.i/ – سالِتِری
معنی: تنها، منزوی، گوشهگیر
تعریف کلمه Solitary
کلمه Solitary به موقعیتی اشاره دارد که فرد یا چیزی بهصورت تنها یا جدا از دیگران قرار دارد. این واژه اغلب برای توصیف افرادی استفاده میشود که بهصورت تنها زندگی میکنند، به تنهایی کاری را انجام میدهند، یا از جمع فاصله دارند. در برخی موارد نیز برای توصیف مکانها یا رفتارهایی به کار میرود که از دیگران جدا یا دورافتاده هستند.
این واژه بیشتر بهعنوان صفت (Adjective) در جملات استفاده میشود، اما میتواند بهعنوان اسم (Noun) نیز بیاید، بهویژه در معنای “زندانی انفرادی” یا “فرد تنها”.
نکات مهم دربارهی Solitary
- Solitary لزوماً بار منفی ندارد؛ برخی افراد از تنهایی لذت میبرند.
- با واژههای مشابهی مانند alone و lonely تفاوت دارد:
- Alone صرفاً به “تنها بودن” اشاره دارد.
- Lonely حس ناراحتی ناشی از تنهایی را منتقل میکند.
- اما Solitary بیشتر بر وضعیت فیزیکی جدایی یا انتخاب شخص برای تنها بودن تمرکز دارد.
اصطلاحات رایج با Solitary
- Solitary confinement: زندانی انفرادی
- Lead a solitary life: زندگیِ تنها و جدا از دیگران داشتن
- Solitary figure: شخص تنها یا منزوی در یک صحنه یا موقعیت
کاربردهای کلمه Solitary در جمله
مثال ۱ (صفت – Adjective):
He enjoys taking solitary walks in the forest.
او از پیادهرویهای تنها در جنگل لذت میبرد.
مثال ۲ (صفت – Adjective):
The house stood in a solitary location far from the village.
خانه در مکانی دورافتاده و تنها، دور از روستا قرار داشت.
مثال ۳ (اسم – Noun):
The prisoner was held in solitary for several weeks.
زندانی برای چند هفته در انفرادی نگهداری شد.
مثال ۴:
Some people are naturally solitary and prefer quiet environments.
برخی افراد ذاتاً گوشهگیر هستند و محیطهای آرام را ترجیح میدهند.
مثال ۵:
The monk lived a solitary life in the mountains.
راهب زندگیِ تنهایی را در کوهستان میگذراند.
مثال ۶:
A solitary bird was perched on the fence.
یک پرندهی تنها روی نرده نشسته بود.
مترادفها (Synonyms)
- Alone – تنها
- Isolated – منزوی
- Secluded – خلوت و دور از جمع
- Lonesome – تنها، دورافتاده
متضادها (Antonyms)
- Social – اجتماعی
- Communal – اشتراکی
- Accompanied – همراه
- Crowded – شلوغ
آزمون کلمه Solitary
۱. He prefers a ______ lifestyle, away from the noise of the city.
a) solitary
b) crowded
c) social
d) joyful
۲. After the fight, the prisoner was moved to ______ confinement.
a) open
b) social
c) solitary
d) group
۳. The cabin was located in a ______ area deep in the woods.
a) public
b) noisy
c) solitary
d) peaceful
۴. Unlike his brother, who is very social, Tom is a ______ man.
a) cheerful
b) active
c) solitary
d) busy
۵. A ______ figure walked along the beach at sunset.
a) lively
b) solitary
c) dancing
d) noisy
۶. Some wild animals live in ______ rather than in groups.
a) packs
b) pairs
c) solitary
d) colonies
۷. She found it hard to adjust after spending months in ______.
a) school
b) solitary
c) family
d) therapy
۸. The mountain offered a ______ retreat from the modern world.
a) crowded
b) solitary
c) friendly
d) accessible
۹. He chose to write his novel in ______, avoiding all distractions.
a) public
b) secret
c) solitary
d) community
۱۰. ______ confinement can have serious psychological effects.
a) Solitary
b) Open
c) Free
d) Physical
پاسخنامه آزمون
- a) solitary
- c) solitary
- c) solitary
- c) solitary
- b) solitary
- c) solitary
- b) solitary
- b) solitary
- c) solitary
- a) Solitary
جمعبندی
کلمه Solitary یکی از واژگان مهم درس ۱۱ مجموعهی ۵۰۴ واژه ضروری است که به معنای “تنها”، “منزوی” یا “دور از دیگران” به کار میرود. این واژه در توصیف افراد، مکانها، یا وضعیتهایی که بهصورت جداگانه و بدون حضور دیگران هستند، کاربرد دارد. آشنایی با این واژه برای درک بهتر متون انگلیسی، بهویژه در حوزههای اجتماعی، روانشناسی و حتی ادبیات، بسیار مفید خواهد بود.